پنج شنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
 |  19/ نوامبر/ 2021 - 7:11
  |   نظرات: بدون نظر
1,448 views

( امیر رضا رضایى ) شیخ محمد صالح ، مهربان بابای جوانان

 

  

 

 

 

 

 ( امیر رضا رضایى ) شیخ محمد صالح ، مهربان بابای جوانان

( دل نوشته اى در وصف شیخ محمد صالح پردل )

با همان پوشش ساده و همیشگی..
همان تبسمها برلب و همان مهربان نگاه همیشگی…

این دومین باری بود که دیدنش را از فاصله ای نزدیک درک کردم…ولی باز شهامت نزدیک شدن و گرفتن دستانش را که بی گمان، باید گرمی این دست از وجود مهربان و گشاده رویی چهره اش را توامان و یکجا در آن جمع شده باشد را ، نداشتم.

نخستین بار را ، سالی خشک دیدمش که با بغض های بی امانش ، زبان بی زبانان کوی و دشت شده بود در طلب باران..
و نیز زبان مردمی شده بود برای توبه از گناهان ..
دستانش رو به آسمان بود و طلب آب می کرد از خدای باران..

و چه پر بارش شد در زمانه ناامیدی..
و در اوج یاس در سال خشکسالی..

و امروز دومین باری بود که بر حسب ماموریت خبرنگاری خود، از نزدیک دیدمش و باز نشد که بفشارم دستانش را..

اطرافش همه بودند، چون همه سالهای زندگیش، برای همه بود..
ولی باز جرات نزدیک شدنش را نداشتم ..
با خویش گفتم که از فاصله ای به این نزدیکی و دیدن این مظهر مهربانی برای جوانانی چون من، خود غنیمتی است گرانبها در این حد از فاصله ، تا ببینمش..

دیدن این مهربان بابای نسل جوانی که یکجانشین منبر نشد..
وحرکت کرد..
و در حرکت چه برکت عظیمی نهفته است که غوغا کرده در تاریخ بشریت..
و او نیز دریافت چگونگی این حرکت را..
و دریافت و شناخت ،جاده ورود به قلب نسل جوان را..
و‌ پیوند زد قلبها را ، به صاحب و خالق جانها ..

امروز نیز همچون سال خشکسالی آن زمان، بغضش ترکید.. ولی نه برای بارش باران در این خشکسالی کنونی، بلکه برای بارشی دیگر به التماس افتاد..
التماسش صدای ناله بود در انجمن عالمان….

ای کاش شهامت بلندشدن در میان جمعیت را داشتم تا برسم در کنار ترکیدن این بغض ، که باز تکرار همان هزاران بغض و اشکی بود که در طی سالیان حرکتش ، حرکت کرد..
که حرکت کرد و ترکید برای جوانان بی صاحب کوچه و بازار…
کاش می شد برسم به چهره آن رخسار غم گرفته ،..
تا که پاک کنم اشکی را که برای مهربانی در آستانه ریختن بود و جرات کنم تا صدایش کنم :

شیخ محمد صالح
هزاران جوان شنید صدای مهربانی تو را ، در تمام سالهای حرکت طاقت فرسایت به سوی قلبهایشان را..
پاک کن اشکت را..
آیا کافی نیست؟

ولی باز نشد که برخیزم..

بغض کرد و ناله شد در جمع علمای حاضر:
(دریابید جوانان کوچه و بازار را..
و بارش بارانی شوید بر سر همه موجودات این زمین …
و مهربانی کنید بر همه آفاق و انفس را..
و مپرسید از دین و مذهبش را.
و نه از خاک و ملیتش را…)

بغض کرد و ناله درونش ،باز مبدل به امید شد در کلامش ، تا آنکه سرانجام فریاد اقبال لاهور شد برای مهربانی و خدمت به بشریت، فارغ از هر دین و مسلک:

(چین و عرب همارا، هندوستان همارا
مسلم هین هم وطن، سارا جهان همارا)..

چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۰
نوزدهمین مجمع عمومی شورای عالی مدارس اهل سنت و جماعت جنوب ایران

 

 

 

 

نگارنده : امیر رضا رضایی( خبرنگار پایگاه خبری موزه اوز )

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

آخرین نظرات
  • خیلی هم خوب که تشریف آوردند و این موزه مردمی را دیدند ، آیا خودشان کمکی به پیشرفت این موزه کردند و یا اینکه فقط آمدند دیدند و رفتن؟...
    رکنی در مطلب: بازدید ثریا ترکان بازرس استانداری، از موزه مردم شناسی شهرستان اوز
  • الهی هر چه زودتر دست ظالم از سر مظلوم کوتاه شود...
    یک موزه ای در مطلب: سندی تاریخی در موزه اوز و اعلام حمایت مردم اوز از فلسطین در سال ۱۹۴۸
  • غرورآفرین است...
    از اوز در مطلب: سندی تاریخی در موزه اوز و اعلام حمایت مردم اوز از فلسطین در سال ۱۹۴۸
  • جالب بود...
    میم در مطلب: اهمیت حفظ غذاهای بومیِ جنوب فارس و هرمزگان، از منظر مردم‌شناسی
  • ممنونم از پردازش به این موضوع مهم...
    عرفان در مطلب: اهمیت حفظ غذاهای بومیِ جنوب فارس و هرمزگان، از منظر مردم‌شناسی
  • اخی باخوادن این نوشته زیبا یاد خدابیامرز مادرم افتادم همیشهنان تنوری تفتون وکلوچه میپخت وفذای محلی می خورد ماهم باید این فرهنگ خودمان را نگهداریم وانرا توسعه بدهیم درود ب...
    در مطلب: اهمیت حفظ غذاهای بومیِ جنوب فارس و هرمزگان، از منظر مردم‌شناسی
  • مطلب بسیار جالب و ارزنده ای است به راستی که غذا های سنتی ومحلی. پیوند دهند نسلها. و مردمان. یک خطه. میشوند...
    اوزی. از شیراز در مطلب: اهمیت حفظ غذاهای بومیِ جنوب فارس و هرمزگان، از منظر مردم‌شناسی
  • کاش این کتاب ارزشمند دوباره چاپ بشه من الان جند سال هست دنبال نسخه ی کتاب هستم، ولی متاسفانه اصلا گیر نمیاد...
    در مطلب: کتاب تاریخ دلگشای اوز ، هدیه خاندان کرامتی به مردم اوز
  • با تشکر که یاد گذشته را در دلمان زنده کردید ولی بهتر بود کاملتر توضیح میدادین که به ازای هر بچه ی فوت شده فکر کنم دو تا کوزکی میدادن . در هر حال خوبه که سنتهای قدیم رو نس...
    در مطلب: کوزَکای بَراتی، کوزه ای با خاطراتی به شیرینی سال‌های کودکی
  • پاسخ به اوزی ساکن شیراز: “ اکثریت مطلق گویشوران این زبان، آن را زبان اچمی می‌نامند. “ بر پایه ای چه مدرکی ؟ در مورد زبان و یا گویش اوزی و زبان بیشتر مردم جنوب استان پارس...
    احمد ز اوزی در مطلب: با نویسندگان اوز (۲) – عبدالله خضری