قرار نبود که در این برنامه صحبت کنم. فرمایش آقای مهندس شریف بازرگانی است که البته امرشان مطاع است. و همچنین از آقای احمد خضری تشکر می کنم که فرصت خویش را در اختیار ما قرار داد.
چنین مراسمی به این صورت؛ اخیراً در اوز زیاد دیده می شود. گاهی می بینیم مهمانی آمده است. گاهی برنامه هایی هست. گاهی بازدیدی است. و ما تلاش می کنیم تمام عناصر فرهنگی شهرمان را در کنار هم گذاشته؛ به نمایش بگذاریم. تا نشان دهیم که چه داریم. اینها تاکیدی بر داشته ها است. الان تمبلک هست، رخت گشاد شاید داشته باشیم و مراسم دیگر؛ شعر خوانی،گپک و غیره هم ممکن است که باشد.
تمام این عناصر را کنار هم بگذاریم؛ گپک و حلوایی که داریم و چیزهای دیگر؛ چه چیزی را نشان می دهد؟ چرا ما بر اینها تاکید می کنیم؟ چرا انگشت بر این چیزها می گذاریم؟ چرا هربار که کسی می آید ما می خواهیم رخت گشاد را نشان دهیم؛ تمبلک را نشان دهیم؛ گپک را نشان دهیم. حتی با سدهری بنشینیم« رشته با هَوی»درست کنیم؛ همه اینها برای چیست؟
آقای جعفرپورکه در مراسم گرامیداشت آقای دکتر ارفعی در دانشگاه آزاد اوز حضور داشت؛ آنجا جمله زیبایی راجع به اوز گفت. نماینده منتخب لارستان گفتند: «مردم اوز بر روی هویتشان خیلی تاکید می کنند. این صفت بارز مردم اوز در منطقه لارستان است». آقای مهندس بازرگانی می گوید:« همین چند شب پیش برای شرکت در جلسه ای در لار بودم. همه فارسی صحبت می کردند اما من لارستانی یا اوزی صحبت می کردم». بنابراین؛ شاید بشود گفت که بار حفظ زبان لارستانی ها در روی دوش ما است. و اگر می بینیم که در لار مردم فارسی صحبت می کنند یا در جاهای دیگر پس بنابراین حفظ این زبان بر عهده ما است. آقای مهندس هادی صدیقی دیشب در گراش برنامه ای داشتند راجع به این که مردم اوز چه کسانی بوده اند و چه اشخاصی بارز بود اند وگنجینه ما چیست. بنابراین می توان گفت این یکی از صفات ماست که بر هویت خویش تاکید کنیم.
خوب است تا بپرسیم هویت چیست؟ و چرا ما راجع به هویت اینقدر تاکید داریم؟ گم گشتگی چیست؟ یعنی در واقع خودباختگی فرهنگی چیست؟ چرا ما اینقدر تاکید داریم که از تاریخ خویش بگوییم؟ از گذشته خویش بگوییم؟ و صحبت های قدیم را بیاوریم وسط و بگوییم چه کسی بودیم و چه کاری کرده ایم.
ما که خارج از کشور هستیم و مهاجرهای اوزی را می بینیم که دو سه نسل قبل تر به خارج از کشور آمده اند. و حالا دیگر نمی توان گفت که نوادگان آنها اوزی هستند یا نیستند. هرچند دنباله اسمشان اوزی است. حتی زبانشان دیگر اوزی نیست. ولی بگذریم از این که هنوز گپک می خورند. آنها به نام اوزی هستند ولی دیگر عربی یا انگلیسی و دیگر زبانها صحبت می کنند. از اوز خاطره ای از پدرانشان دارند. حالا سالی، شاید پنج سالی یکبار، یک نوروزی؛ ده روز بیایند یا نیایند. اگر عمری کنند تا هفتاد؛ هشتاد سال شاید چهار و یا پنج بار به منطقه سفر کند. ما می بینیم که به چه آسانی در یک یا دو نسل؛ انسان می تواند همه چیز را پشت سر بگذارد و از آنها عبور کند.
داشتن هویت؛ یعنی داشتن خود؛ یعنی حفظ خود؛ یعنی شناخت خود؛ یعنی اینکه ما بدانیم چه چیزی داریم. یعنی چگونه می توانیم از این داشته هایمان استفاده کنیم و قدمی به جلو بگذاریم. هیچ وقت فراموش نکنیم چه بودیم و چه کار کرده ایم و چه داریم.
داشته هایی که حتی دیگرانی که از منطقه دور هستند؛ هنوز هم به هوای همان چیزها می آیند. آقای میرهاشم ریاحی چند روز پیش در جلسه انجمن فرهنگی گفتند:« آنهایی که به اوز می آیند. کسانی که از خارج از اوز به اینجا می آیند؛ می خواهند اوز قدیم را ببینند. آنها می خواهند کودکی شان را ببینند؛ خاطراتشان را در کوچه های خاکی ببینند.» ولی باید گفت کوچه های خاکی تا همیشه به همان صورت قدیمی باقی نمی مانند. همانطور که آب انبارها تا همیشه نمی مانند. آب انبارها حتماً در طراحی خیابان ها تخریب خواهند شد. همه آنها را نمی توان حفظ کرد. توسعه شهری باعث می شود بعضی چیزها دیگر نباشند.
چرا اینقدر بر روی این خانه موزه اصرار شده است؟ آقای خضری و آقای مهندس بازرگانی و دیگران بالاخره با هر سماجتی که داشتند توانستند و باعث شدند این خانه حفظ شود. برای این که این خانه (موزه) نشان می دهند ما چه کسانی هستیم و چه کسانی بودیم و چه چیزی داریم. این که ما بدانیم چه هستیم و چه بودیم و چه داریم؛ و بعد بتوانیم اینها را به دیگران نشان بدهیم و امتیاز بگیریم؛ این مهم است.
ما باید بفهمیم پشت سرمان چه خبربوده است. پشت سر ما فقط کاه و شُل و حیوان بارکش و اوشا و این جور چیزها نبوده است. ما همه چیز داشته ایم. تجارداشته ایم؛ فرهنگ داشته ایم؛ دانش داشته ایم؛ سفر رفته ایم و تجربه اندوخته ایم؛ کتاب نوشته ایم؛ شعر گفته ایم و هر جایی که رفته ایم اثر نیکی از خود به جا گذاشته ایم. اینها را باید نشان دهیم. شما وقتی که بدانید هویتت چیست و زیر پای تان محکم باشد؛ می توانید استوار قدم بردارید و استوارتر جلو بروید.
آفرین بر مردم اوز که روی این مسئله خیلی تاکید می کنند. به ویژه درود بر زنان که این لباس محلی رخت گشاد را حفظ کردند و هنوز هم می پوشند و این لباس را به نمادی از اوز و از فارس تبدیل کردند. باید سپاسگزار بود که در اوز مردم روی این مسئله خیلی توجه و تلاش میکنند.
امیدوارم این گونه تلاشها در گوشه گوشه ی این شهر و منطقه پایدار بماند و همچنان به این مسئله توجه شود. و بدانیم که این گپک ها و حلوا ها و فَلزی ها که داریم خیلی مهم است. اینها خیلی مهم اند و باید که حفظش کنیم. اگر آنها حفظ کنیم گمگشته نمیشویم.
ضمنا به همین مکان موزه هم به نظر من؛ خیلی بیشتر از این همشهریان باید به آن توجه کنند. در حال حاضر موزه که در همین حد که هست؛ شما ببنید هرمهمانی که به لار می آید را به اینجا می آورند تا از موزه بازدید کند، حالا دیگر موزه به نماد اوز و منطقه تبدیل شده است.
البته مردم اوز خیلی به این موزه یاری رسانده اند. ولی از این هم بیشتر باید به آن کمک کنیم. هر کسی در هر حدی که می تواند به موزه کمک کند. به خصوص کمک های مالی را می توانم تاکید کنم. من امروز اینجا شاهد دست تنها بودن خانم ملایی بودم. باید یک یا دو نفر به او کمک کنند و همراه بازدیدکنندگان باشند و این مکان و اشیاء را به آنها نشان دهند و برایشان توضیح بدهند.
به موزه کمک کنید اگر به موزه کمک کنید به خودتان و فرهنگتان و به هویتتان کمک کرده اید.
با تشکر از جناب مهندس بازرگانی.
موفق و موید باشید.
نوروز ۱۳۹۵