مهدی محمدی( دکترای سلامت و رفاه اجتماعی)
در خطه جنوب فارس و هرمزگان مانند هر منطقه دیگری، غذاهایی تهیه میشود که ریشه در فرهنگ گذشتگان آن منطقه دارد و مواد اولیۀ آن معمولاً از طبیعت بومیِ آن منطقه تهیه میشود. اما طی ۸۰ سال گذشته، با تغییرات صنعتی و تکنولوژیکیِ گستردهای که شاهد آن بودهایم؛ بسیاری از غذاهای سنتی در معرض فراموشی قرار گرفته و در آیندۀ نهچندان دور باید شاهد مرگ آنها باشیم. مادران ما احتمالاً آخرین نسلی خواهند بود که قادر به تهیۀ این غذاهای سنتی و اصیل هستند.
اهمیت غذاهای سنتی این مناطق از جنبۀ فرهنگی و مردمشناسی، موضوعی است که کمتر به آن توجه شده است. از این منظر، غذاهای سنتی عامل مهمی برای درک عمیقتر فرهنگ بومی، سبک زندگی، همکاری جمعی و ارتباطات اجتماعی در منطقه هستند.
مَهیاوه (مَهوه)، نان فَلَزین (فَلَزی)، بالاتوه، لِیتَک (رِگاگ/ رِقاق/تموشی)، نون مَهیهتَکه (نان مهیاوهای/ گُتگُتِ) و… تنها یک غذای محلی نیستند؛ بلکه بخش مهمی از فرهنگ قومی ما محسوب میشوند و آداب خوردن آنها، ترکیبات آن و نحوه فرآوری آن، سالهای سال است که از نظر فرهنگی تعریف شده است. در پَسِ هر یک از این غذاها؛ دنیایی از روابط اجتماعی، آیینها، آدابورسوم و خاطرات جمعی مردم این منطقه نهفته است و در مناسبات اجتماعی نیز نقشی کلیدی ایفا میکنند. اهمیت آنها در حفظ پیوندهای خانوادگی و ارتباط گروههای مختلف انکارناپذیر است و شکلی از عادتهای غذایی به وجود آوردهاند که با ساختار فرهنگی_اجتماعی این منطقه عجین شده است.
مَهیاوه (مَهوه) که قدمتی حداقل هزارساله دارد؛ در طول تاریخ و در یک چرخۀ اقتصادی-اجتماعی، همکاریِ جمعیِ بینظیری میان دریانوردان، صیادانِ ماهی موتو (ساردین)، توزیعکنندگان، فروشندگانِ سنتی و مادران نسلهای قدیم به وجود آورده و ترکیب آن با روغن و نان محلی و ادویهجاتی مثل زردچوبه، رازیانه، گشنیز و خردل نیز پای گروههای دیگری را به میان آورده است. حتی ظرفهای مخصوص نگهداری آن نیز خود حکایت دیگری دارد؛ بنابراین مردم مناطق جنوب استان فارس و بسیاری از مناطق هرمزگان را به هم پیوند داده و مناسبات اجتماعی خاصی را برقرار کرده است.
برخی انسانشناسان، پیوند عمیق میان غذا و شخصیت را نیز بررسی کرده و عنوان میکنند که با خوردن هر غذایی، علاوه بر جذب مواد غذایی لازم، خواص ایدئولوژیکی مخصوص به آن نیز جذب بدن ما میشود و در نتیجه «ما آنچه میشویم که میخوریم». برایناساس میتوان ادعا کرد که وجود غذاهای سنتی و بومی، بیتأثیر بر ویژگیهای رفتاری و اخلاقی مردم این منطقه نیست؛ ویژگیهایی از قبیل خونگرمی، مهماننوازی، صداقت و یکرنگی. پس، دور از انتظار نیست که ازبینرفتنِ غذاهای بومی منطقه میتواند تغییرات فرهنگیِ بسیار گستردهای را رقم بزند که احتمالاً چندان خوشایند به نظر نمیرسند.
در حال حاضر در برخی کشورها، شاهد رویآوردن دوبارۀ مردم به غذاهای سنتی و محلی هستیم. این کار بهعنوان ابزاری مهم برای بازتولید فرهنگ اصیل و پیوندهای قومی و ملی مطرح شده اما یکی دیگر از دلایل مهم آن، سالمبودن غذاهای سنتی است. غذاهای سنتی ما معمولا از محصولات بومی منطقه تهیه شده و با شرایط اقلیمی و ذائقه مردم منطقه ما گره خوردهاند و طی صدها سال سلولهای ما با آنها ارتباط برقرار کرده و زبان (کدهای ژنتیکی) آنها را میفهمند. این در حالی است که غذاهای جدید با ذائقۀ ما بیگانهاند و طی فرایندی تهیه میشوند که باعث بروز مشکلات متعددی خواهند شد. از یک طرف مشکلات ناشی از تولید و توزیع غذاهای سریع و آماده در دنیای امروز و از سوی دیگر تغییرات ژنتیکی در محصولات کشاورزی (محصولات تراریخته) و کاربرد سموم و کود شیمیایی، آیندۀ غذایی جهان را نگرانکننده ساخته و عامل بسیاری از بیماریها و مشکلات جامعه امروز هستند.
با توجه به موارد مطرح شده، اهمیت حفظ غذاهای سنتی را نباید مسئلهای سطحی قلمداد کرد. با از بین رفتن هر غذای سنتی، از یک سو بخش مهمی از فرهنگ خود را برای همیشه از دست میدهیم و در نتیجه باید شاهد تغییرات اجتماعی بهخصوصی باشیم که با سرعت هرچه تمامتر، ما را از فرهنگ اصیل خودمان دور میکند و از سوی دیگر با تغییر رویه به سمت غذاهای جدید، سلامت خودمان را نیز بیش از پیش به خطر میاندازیم. تغییراتی که اکنون نیز شاهد آن هستیم.
مطلب بسیار جالب و ارزنده ای است به راستی که غذا های سنتی ومحلی. پیوند دهند نسلها. و مردمان. یک خطه. میشوند
اخی باخوادن این نوشته زیبا یاد خدابیامرز مادرم افتادم همیشهنان تنوری تفتون وکلوچه میپخت وفذای محلی می خورد ماهم باید این فرهنگ خودمان را نگهداریم وانرا توسعه بدهیم درود بر اقای دکتر که این متن زیبا را نوشته اند
ممنونم از پردازش به این موضوع مهم
جالب بود