یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
 |  25/ آگوست/ 2021 - 11:01
  |   نظرات: بدون نظر
1,486 views

(قدرا پرمون) خاطرات کارهای صبحگاهی خانه پدری در زمان قدیم اوز

 

   

 

 

 

 

 

 خاطرات کارهای صبحگاهی خانه پدری در زمان قدیم اوز

خاطراتی از زمان قدیم اوز در خانه پر از مهر و محبت پدر که هرگز فراموش نخواهد شد . افسوس که دیگر آن روزهای خوش کودکی بر نخواهد گشت ، یادش بخیر.
به پنجاه سال قبل بر می گردیم ، دختر بزرگ خانواده بودم دختری ده ساله شاد و زبر و زرنگ ، همیشه کمک حال مادر ، چون آن زمان دختران بزرگ خانواده پا به پای مادران کار می کردند و بزرگتر ها عقیده داشتند که دختر باید صبح زود از خواب بیدار شود و کمک حال مادر باشد ، راه و روش خانه داری را بیاموزد تا در آینده در زندگی شخصی اش کار بلد باشد و درمانده نشود .

صبح هنگام در اطاق را باز می کنم و به حیاط خانه می روم ، از تابش نور آفتاب بر روی دیوار خانه همسایه می فهمم که چه موقعی از صبح است ، از صدای به هم خوردن النگوهای دستان زحمت کش مادرم که خمیر فطیر را چانه می کرد و بوی خوش عطر نان تازه بر روی بِرزَه متوجه می شوم که در آشپزخانه مشغول پخت نان می باشد. آن زمان نانوایی نداشتیم و مادران هر روز نان تازه می پختند .خودم را به آشپزخانه می رسانم، مادر را می بینم ، احساس می کنم که به همکاری من نیاز دارد ،بعد از شستن دست و صورتم به کمکش می روم ،اول باید به خروس و مرغ های درون لانه آب و دانه بدهم ، آن زمان در اوز سوپری نداشتیم که تخم مرغ بخریم ، تخم مرغ های درون لانه را جمع آوری کرده و به درون سبد پلاستیکی کوچکی می گذارم . بعداً به سراغ بزی می روم که در خانه داشتیم ، باید شیر بز را بدوشم و به کوچه ببرم، که همراه بزهای همسایه توسط چوپان مهربان محله مان برای چرا تا غروب به صحرا برود ، و گرنه در خانه تنها و گرسنه می ماند. آن زمان اکثر خانواده ها برای تهیه شیر و تخم مرغ روزانه خانواده ، مخصوصاً برای تغذیه و رشد کودکان یک یا چند بز و تعدادی مرغ و خروس در خانه نگه می داشتند ،چون مانند امروزه شیشه های پر از شیر خنک و تخم مرغ تازه درون یخچال سوپر مارکت ها نداشتیم .
سپس حیاط خانه را جارو می زنم ،صدای همسایه های مهربان را از کوچه می شنوم که با همکاری هم کوچه را آب پاشی می کردند ،من نیز وظیفه ای داشتم که به کمکشان بروم.با در دست داشتن جارو با آنها همراه می شوم .از اول کوچه تا آخر کوچه را آب پاشی و جارو می زنیم، می گوییم و می خندیم و سرتاسر کوچه مان را تمیز می کنیم .آشغال ها را درون حلب بزرگ خالی روغن نباتی می ریزیم ، چون مانند امروزه سطل های رنگارنگ وقشنگ آشغالی نداشتیم.
جارو زدن کوچه کار هر روزمان بود چون کارگر شهر داری برای تمیز کردن کوچه ها نداشتیم و با همکاری همسایه ها این کار انجام می شد . همسایه های مهربان که همیشه شریک غم و شادی مان بودند و همدیگر را دوست داشتیم.
به آشپزخانه بر می گردم ،نان های محلی و برشته و خوشمزه را که مادر پخته بود ،مهوه و روغن می زنم و درون هَسی صف می دهم. برای صبحانه چای شیرین درست می کنم ،استکان ها و کتری چای را آماده می گذارم و چند عدد تخم مرغ نیز که از درون لانه مرغ ها جمع کرده ام درست می کنم . شیر بز را با پارچه نازک و سفیدی صاف می کنم و همراه هِل و شکر درون کتری کوچکی می جوشانم .همگی دور هم صبحانه می خوریم .
بعداً با پوشیدن لباس و آماده کردن کتاب و کیف ، پیاده راهی دبستان می شوم چون سرویس مدارس نداشتیم . آن زمان مردم زندگی ساده ای داشتند ،و لی با محبت و همکاری در کنار هم زندگی می گذراندند.

نگارنده : قدرا پرمون ( پژوهشگر آداب و رسوم قدیم )

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

آخرین نظرات
  • اداره راه و شهرسازی، اگر در مسیر راهشان گنج کارون هم پیدا شود،گنجها را به غارت می برند و به راه خود کورکورانه ادامه خواهند داد، چون خوب میدانند، در ایران مسؤلی نیست که دل...
    محمد فاروق رکنی در مطلب: کاروانسرای تاریخی «سیفا» را دریابیم.
  • ۹...
    در مطلب: تصویر و مشخصاتی از محمد عبدالغفور ملاحسین یکی از تجار اوزی در بمبئی
  • واقعا برای رییس اداره ی راه و شهرسازی متاسفم که اصلا توجهی به این مساله نداشته ،اگر دغدغه ی ایشان حفظ آثار باستانی بود قبل از عملیات لاقل استعلامات لازم را باید میگرفت و...
    در مطلب: کاروانسرای تاریخی «سیفا» را دریابیم.
  • با تشکر از جناب شیخ عبدالقادر که همیشه خواهان ترقی اوز هستند. انتظار میرود که همراه با فرمانداری. ودیگر مسولان اوز. برای. استقرار. دانشگاه. فرهنگیان پیگیری. نمایند زیرا ش...
    تقاضا از جناب شیخ. ومسولان. در فرمانداری. اوز در مطلب: پیام تشکر آمیز شیخ عبدالقادر فقیهی، به رئیس جمهور و سایر مقامات کشوری به مناسبت انتخاب اوز به عنوان پایتخت کتاب ایران
  • جناب شیخ عبدالقادر فقیهی این شخصیت فرهنگی و این بزرگوار وطن پرست، این خیر بزرگوار همیشه یکی از ستونهای اصلی رشد و توسعه شهرمان اوز چه از نظر ساخت و ساز دانشگاها چه بیمارس...
    محمد فاروق رکنی در مطلب: پیام تشکر آمیز شیخ عبدالقادر فقیهی، به رئیس جمهور و سایر مقامات کشوری به مناسبت انتخاب اوز به عنوان پایتخت کتاب ایران
  • درود بر نیکوکار نامدار ما جناب آقای شیخ عبدالقادر فقیهی که نه تنها با حمایت ها و ساخت و سازهای مراکز علمی فرهنگی در شهر ما و سراسر ایران یادگاری های ارزشمندی بجای نهاده ا...
    سیلوانا سلمانپور در مطلب: پیام تشکر آمیز شیخ عبدالقادر فقیهی، به رئیس جمهور و سایر مقامات کشوری به مناسبت انتخاب اوز به عنوان پایتخت کتاب ایران
  • پایتختی کتاب برای شهرمان اوز مبارک باشد اما انتظار داریم که مسولان. ارشد اوز. در فرمانداری. وشورای شهر بفکر کارهای. اساسی وزیرساختی شهر. مانند. جاده. واب. وتاسیس. ادارات...
    تقاضای. از فرماندار محبوب اوز خانم هاشمی در مطلب: اوز با اتحاد و‌ همدلی مسئولین و مردم، پایتخت کتاب ایران شد
  • با درود و شادباشی صمیمانه این موفقیت افتخار آفرین را به شما و همشهریان عزیز و تمام فعالان و دست اندرکاران حوزه کتاب و کتابخوانی و کتابداری و همراهان و همیاران دیرخانه پای...
    سیلوانا سلمانپور در مطلب: اوز با اتحاد و‌ همدلی مسئولین و مردم، پایتخت کتاب ایران شد
  • روز شنبه اینده ریس علوم پزشکی. لارستان بین ساعت ۱۱تا۱۲ دراستانداری فارس پاسخگوی مردم در مورد بهداشت ودرمان منطقه است دلسوزان وفعالان اوز باید پیگیر نصب سی تی. اسکن بیمارس...
    قابل توجه اقای بازرگانی. وسایر دلسوزان در مطلب: حضور مربیان کاراته بانوان شهرستان اوز در استاژ بازآموزی داوری کاراته استان فارس
  • سلام ودرود به آقای زدایی خبرنگار محترم مردمی متاسفانه نمی‌دانم چرا مردم ما اوز همیشه خود را کوچکتر از لار می بینن در صورتی که ما هم فرهنگ غنی داریم هم اصالتی دیرینه اوز ا...
    در مطلب: نقدی کوتاه، بر کتاب «برکه و کنار» نوشته رستم فتوت