شنبه ۰۶ مرداد ۱۴۰۳
 |  25/ آگوست/ 2021 - 11:01
  |   نظرات: بدون نظر
1,417 views

(قدرا پرمون) خاطرات کارهای صبحگاهی خانه پدری در زمان قدیم اوز

 

   

 

 

 

 

 

 خاطرات کارهای صبحگاهی خانه پدری در زمان قدیم اوز

خاطراتی از زمان قدیم اوز در خانه پر از مهر و محبت پدر که هرگز فراموش نخواهد شد . افسوس که دیگر آن روزهای خوش کودکی بر نخواهد گشت ، یادش بخیر.
به پنجاه سال قبل بر می گردیم ، دختر بزرگ خانواده بودم دختری ده ساله شاد و زبر و زرنگ ، همیشه کمک حال مادر ، چون آن زمان دختران بزرگ خانواده پا به پای مادران کار می کردند و بزرگتر ها عقیده داشتند که دختر باید صبح زود از خواب بیدار شود و کمک حال مادر باشد ، راه و روش خانه داری را بیاموزد تا در آینده در زندگی شخصی اش کار بلد باشد و درمانده نشود .

صبح هنگام در اطاق را باز می کنم و به حیاط خانه می روم ، از تابش نور آفتاب بر روی دیوار خانه همسایه می فهمم که چه موقعی از صبح است ، از صدای به هم خوردن النگوهای دستان زحمت کش مادرم که خمیر فطیر را چانه می کرد و بوی خوش عطر نان تازه بر روی بِرزَه متوجه می شوم که در آشپزخانه مشغول پخت نان می باشد. آن زمان نانوایی نداشتیم و مادران هر روز نان تازه می پختند .خودم را به آشپزخانه می رسانم، مادر را می بینم ، احساس می کنم که به همکاری من نیاز دارد ،بعد از شستن دست و صورتم به کمکش می روم ،اول باید به خروس و مرغ های درون لانه آب و دانه بدهم ، آن زمان در اوز سوپری نداشتیم که تخم مرغ بخریم ، تخم مرغ های درون لانه را جمع آوری کرده و به درون سبد پلاستیکی کوچکی می گذارم . بعداً به سراغ بزی می روم که در خانه داشتیم ، باید شیر بز را بدوشم و به کوچه ببرم، که همراه بزهای همسایه توسط چوپان مهربان محله مان برای چرا تا غروب به صحرا برود ، و گرنه در خانه تنها و گرسنه می ماند. آن زمان اکثر خانواده ها برای تهیه شیر و تخم مرغ روزانه خانواده ، مخصوصاً برای تغذیه و رشد کودکان یک یا چند بز و تعدادی مرغ و خروس در خانه نگه می داشتند ،چون مانند امروزه شیشه های پر از شیر خنک و تخم مرغ تازه درون یخچال سوپر مارکت ها نداشتیم .
سپس حیاط خانه را جارو می زنم ،صدای همسایه های مهربان را از کوچه می شنوم که با همکاری هم کوچه را آب پاشی می کردند ،من نیز وظیفه ای داشتم که به کمکشان بروم.با در دست داشتن جارو با آنها همراه می شوم .از اول کوچه تا آخر کوچه را آب پاشی و جارو می زنیم، می گوییم و می خندیم و سرتاسر کوچه مان را تمیز می کنیم .آشغال ها را درون حلب بزرگ خالی روغن نباتی می ریزیم ، چون مانند امروزه سطل های رنگارنگ وقشنگ آشغالی نداشتیم.
جارو زدن کوچه کار هر روزمان بود چون کارگر شهر داری برای تمیز کردن کوچه ها نداشتیم و با همکاری همسایه ها این کار انجام می شد . همسایه های مهربان که همیشه شریک غم و شادی مان بودند و همدیگر را دوست داشتیم.
به آشپزخانه بر می گردم ،نان های محلی و برشته و خوشمزه را که مادر پخته بود ،مهوه و روغن می زنم و درون هَسی صف می دهم. برای صبحانه چای شیرین درست می کنم ،استکان ها و کتری چای را آماده می گذارم و چند عدد تخم مرغ نیز که از درون لانه مرغ ها جمع کرده ام درست می کنم . شیر بز را با پارچه نازک و سفیدی صاف می کنم و همراه هِل و شکر درون کتری کوچکی می جوشانم .همگی دور هم صبحانه می خوریم .
بعداً با پوشیدن لباس و آماده کردن کتاب و کیف ، پیاده راهی دبستان می شوم چون سرویس مدارس نداشتیم . آن زمان مردم زندگی ساده ای داشتند ،و لی با محبت و همکاری در کنار هم زندگی می گذراندند.

نگارنده : قدرا پرمون ( پژوهشگر آداب و رسوم قدیم )

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

آخرین نظرات
  • امیدوارم شهرستان اوز که تا کنون به حق خود دست نیافته در آینده با فعالیت اکثر مردم و بزرگان شهر عملی گردد.دید آینده ما برای پیشرفت بهداشت بایستی روی بیمارستان خیر ساز جناب...
    رکنی در مطلب: اولین نامه ستاد دکتر پزشکیان شهرستان اوز، تقدیم رئیس جمهور شد
  • از جنابعالی مهندس اقای بازرگانی تشکر ویژه‌ای داشته و امیوارم این ارتباطات را بنحو احسن کنترل نموده که شاید با تمام کسوراتهای سالهای گذشته این فرصت در دولت اقای پزشکیان بر...
    در مطلب: اولین نامه ستاد دکتر پزشکیان شهرستان اوز، تقدیم رئیس جمهور شد
  • قرار. است. دریک جلسه با حضور. مسولان. وبزرگان شهر. یک تفاهم. نامه بین بانیان. بیمارستان امیدوار. وبیمارستان. راهپیما. برای. انتقال کد بیمارستان. فعلی. به بیمارستان جدید....
    همشهری. وحکایت ۲. بیمارستان دراوز در مطلب: اولین نامه ستاد دکتر پزشکیان شهرستان اوز، تقدیم رئیس جمهور شد
  • در یک شهرستان کم جمعیت و فاصله کم با قطب درمان گراش و لار نه دولت توان هزینه دو بیمارستان دارد ونه خیرین با دهزینه خای میلیاردی ماهیانه بهتر است بخاطر مشکلات بیمارستان ام...
    پرسنل بیمارستان اوز در مطلب: اولین نامه ستاد دکتر پزشکیان شهرستان اوز، تقدیم رئیس جمهور شد
  • امید. است با فعالیت. فرماندار محترم. استقرار. نمایندگی ثبت. اسناد. در همین. دولت. وبا همت استاندار وفرملندار. بزودی. انجام. شود مزدم. اوز. انتظار. دارند. که فرمانداری. به...
    حکایت. اداره ثبت. اسناد. در اوز در مطلب: اولین نامه ستاد دکتر پزشکیان شهرستان اوز، تقدیم رئیس جمهور شد
  • از مهندس بازرگانی و همکارانشان به خاطر زحماتشان و نگارش و ارسال این متن مفید سپاسگزاریم...
    اوزی در مطلب: اولین نامه ستاد دکتر پزشکیان شهرستان اوز، تقدیم رئیس جمهور شد
  • اقای راوند درباره عدم. تاسبس ادارات مورد نیاز مردم. مانند. اداره ثبت. اسناد. املاک‌ واداره. کار ورفاه اجتماعی. در اوز. بنوبسید واز مسولان علت اینکه. دایر. نمیشود. را سوال...
    تقاضا از بازرس خانه مطبوعات. اوز در مطلب: مسئولین، خبر نگاران را دریابند
  • سند ارزشمندی است وشرح حال مرحوم خوب نوشته شده ، خداوند رحمتش فرماید ، آنچه مهم است ، مشاغل وی در فرمانداری ، ارتش وشرکت نفت است که بهتر بود عملکرد در مشاغل یاد شده هرچند...
    در مطلب: نامه‌ای از هنرمند خوشنویس، مرحوم محمدربیع زمان‌زاده در ۹۶ سال قبل
  • بسیار زیبا خداوند ایشان و همه اموات را مورد رحمت و مغفرت قرار دهد....
    قلم در مطلب: نامه‌ای از هنرمند خوشنویس، مرحوم محمدربیع زمان‌زاده در ۹۶ سال قبل
  • حضور اینچنین مرد بزرگی در اوز و موزه اوز بسیار جای خرسندی و افتخار برای ما آوری هاست، امیدوارم بیش تر شاهد این رویدادها باشیم، مجله ی بخارا هم واقعا می توان گفت معتبر تری...
    در مطلب: مجله معتبر فرهنگی‌هنری بخارا، با توضیحاتی مفصل در مورد اوز، منتشر شد.