پنج شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
 |  28/ آگوست/ 2021 - 11:05
  |   نظرات: ۲ نظر
549 views

( خالده اسماعیلی ) اولین دیدار نوه ها ، خاطره ای از ایام کرونا در دبی

 

   

 

 

 

اولین دیدار نوه ها ، خاطره ای از ایام کرونا در دبی

خیال دیدن شان دلپذیر بود. حتی اگرحرفی نداشتند شماره تلفنم را که می گرفتند و……
فقط می‌خندیدند.
زیر پوستم پرنده ای برای رهایی بال بال می‌زد.

وقتی می خندیدند…..
بهترین اتفاق برای من ….
عشق دیدن….
درآغوش کشیدن…..
بدون فاصله بود.

نیروی کلمات دگرگون کننده تجربه پارچه ای است که …..
تار و پود آن را ….
کلمات تشکیل می‌دهند.
اما دلنوشته هاحاکی ازحقایق بودند …..
که باز آن را مرور می‌کردم.

رمضان و دوری از عزیزان…. حسابی دلتنگمان کرده بود.

ساعات برنامه ها تغییر کرده …..
و از صبح تا ۸ شب ….
بدون نامه و رساله…..
می‌توان به کارهای ضروری و نیازهایمان بپردازیم .
بعد از دوماه نوه ها دلتنگمان بودند و برای افطاری اصرار داشتند…
که حتما زیارتشان کنیم .
ما هم باید زودتر خودمان را….. آماده می کردیم که بتوانیم بعد از مدتها ساعتی را با نوه های عزیزمان بگذرانیم.

خیابان ها را که می پیمودیم…. بوی کرونا را حس می کردیم. سرما رخت بسته بود.
خیابان‌ها خلوت بود.
چند نفری با ماسک دیده می‌شدند.
ماه پرتو سرد و بی رنگ …..
خود را بر آفاق پراکنده بود.
ومن به زوایای مرموز خیابان‌ها و مردم خیره شده بودم.
نمی دانم چگونه به مقصد رسیدیم.
دکمه های آسانسور با
نایلون پوشانده شده بود .
و ما بدون دست دادن و روبوسی
مثل بیگانه‌ها که وارد رستوران می شوند.
با عزیزان احوالپرسی کردیم. چند ساعت چقدرسریع گذشت.

۱۰ دقیقه قبل از ساعت هشت تلفنها از طرف اتصالات ( مخابرات ) به دستور مقامات به صدا درآمد برای تذکر و پیشگیری از جریمه، خود را آماده رفتن کردیم….

 

نگارنده : خالده اسماعیلی ( شاعر ساکن دبی )

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

2 Responses to “( خالده اسماعیلی ) اولین دیدار نوه ها ، خاطره ای از ایام کرونا در دبی”

  1. ناشناس گفت:

    سلام دورد برخانم اسماعیلی خوشحال شد از متن زیبایتان خواهرشما خانم نجم الدنی

  2. ناشناس گفت:

    سپاسمندم مهربانو ?

آخرین نظرات
  • دوستان بزرگوار و پاکدل از لطف شما نسبت به مرحوم مادرم که مردم آن خطه را دوست میداشت و از زندگی در کنارشان خاطرات شیرین داشت سپاسگزارم . خداوند شمارا در پناه خودبگیرد و سر...
    شیرازی در مطلب: عکسی تاریخی از دانش آموزان دبستان دخترانه پروین اعتصامی اوز در سال ۱۳۳۷
  • من که اکنون در سن ۷۲ سالگی به سر می‌برم آن دوران را به یاد دارم خانواده شریف و نجیب تیمناک که مادر بزرگوار شما نیز یکی از آنان است حق بزرگی به گردن مردم اوز دارند آنان با...
    خضری در مطلب: عکسی تاریخی از دانش آموزان دبستان دخترانه پروین اعتصامی اوز در سال ۱۳۳۷
  • خداوند آن معلم بزرگوار رامورد رحمت خود قرار دهد که درآن زمان باوجود تمام سختی‌ها علم ودانش خودرا دراختیار دانش آموزان آن زمان قرار داد وبا تشکر ازدختر محترم ایشان که خاطر...
    در مطلب: عکسی تاریخی از دانش آموزان دبستان دخترانه پروین اعتصامی اوز در سال ۱۳۳۷
  • سپاس از آقای شریف بازرگانی و همکارانش...
    در مطلب: عکسی تاریخی از دانش آموزان دبستان دخترانه پروین اعتصامی اوز در سال ۱۳۳۷
  • بسیار عالی. دل نوشته ای زیبا ویادگاری از معلمان خوب. و رحمت. کش. آن. دوران. یاد و خاطره آسان. گرامی...
    شهروند. اوز معلم در مطلب: عکسی تاریخی از دانش آموزان دبستان دخترانه پروین اعتصامی اوز در سال ۱۳۳۷
  • با تشکر. از همشهریان. عزیز دوستدار محیط زیست که باعث سرزندگی. طبیعت ومحیط زیست همگانی. میشوند...
    قابل توجه ریس محیط. زیست اوز در مطلب: دومین عملیات پاکسازی طبیعت محدوده آب انبارها با «مشارکت همگانی» در اوز انجام شد
  • درود به آقا فرهاد گل که همواره فردی توانا و فعال در همه ی زمینه های اجتماعی و فرهنگی بوده و مطالب و مقالات و اشعار زیادی را به ایرانیان و خصوصا همشهریان گرامی تقدیم کرده...
    محسن نامی دبی در مطلب: با نویسندگان اوز، فرهاد ابراهیم پور
  • Janaab Farhad aziz va danesh-parvar Zahmat shoma dar hefz zaban va farhang Evazi hamishe moered setaayesh man boodeh va mibaashad. Omidwaram khosh o horram, salem o tando...
    Saeed ahmoodian, M.D. در مطلب: با نویسندگان اوز، فرهاد ابراهیم پور
  • درود بر جناب محمودا ! قلمتان مانا!🦋...
    در مطلب: با نویسندگان اوز، فرهاد ابراهیم پور
  • دست انهایی که زحمت کشیدن درد نکند خدا برکت بدهد...
    در مطلب: بذرهایی که با محبت در دل طبیعت اوز کاشته شد