فاطمه معصومی: روزی روزگاری دو خواهر انگشتی که از حد معمول انسان ها کوچک تر بودند، در ظرف شیشه ای برنج زندگی می کردند. ردپای یکی از آنها به قرمزی و دیگری به مشکی می زد. نام رد پا قرمز « ماه زِرِشک » و نام رد پا مشکی « ماه مَهوَه » بود. آنها بسیار خوش خنده و فعال بودند. به گونه ای که به لای جرز دیوار هم می خندیدند و با همدیگر به کوهنوردی رفته، سپس دانه های برنج می کاشتند. بعد برای آن دانه آب می بردند.
در یکی از داستان های خواهرانه شان، حین کاشت برنج، ماه زِرِشک گفت: بالاخره این دونه ها خوشه می شن و می تونیم با سایه شون بازی کنیم. ماه مَهوَه پاسخ داد: البته که هر چی کاشتیم، ده برابرش حتی سایه و آسودگیش رو دریافت می کنیم. خواهرها شروع کردند به قهقهه زدن که ناگهان یک دختر انگشتی هزارپا با ارتش موریانه اش از یک غار چند سانتی بیرون آمدند.
دختر هزار پا گفت: سلام، این همه سر و صدا برای چیه؟! ماه مَهوَه گفت: سلام، ما خیلی خوشحالیم که با جون و دل برنج کاشتیم. دختر هزار پا گفت: صدای شما مانع دست آوردهای منه. ماه زِرِشک و ماه مَهوَه خندیدند و گفتند: چطور ممکنه؟! دختر هزار پا پاسخ داد: برای پیدا کردن جواب سوالتون بهتره با من به غار بیایید. خواهر ها قبول کردند. دختر هزار پا به تختخواب پنبه ای خود رفت، چشم هایش را بست و گفت: من با تصویر سازی ذهنی که مثل فیلمی از خواسته هام هستش، هرچیزی که بخوام رو به دست می ارم. ماه مَهوَه گفت: یعنی از این همه پاهایی که داری استفاده نمی کنی؟! دختر هزار پا گفت: نه ماه مَهوَه و ماه زِرِشک با کمال تعجب، زدن زیر خنده!!! دختر هزار پا گفت: اگر سکوت کنید، نتیجه ی ذهن فعال و باور قلبی منو می بینین. خواهر ها سکوت کردند. یکدفعه از سقف، قطره قطره آب سرد چکید!!! دختر هزار پا گفت: دیدید چه جوری از طریق درونم، بیرونم رو پر برکت کردم. ماه زِرِشک گفت: شاید چکه کردن آب، دلیل علمی داشته باشه و بابت نداشتن اطلاعات کافی، فکر می کنی دست آورد خودته. دختر هزار پا عصبانی شد و به موریانه ها دستور داد، آنها را از غار بیرون کنند. موریانه ها دور آنها حلقه زده و آنها رو کول کرده، سپس به بیرون بردند.
ماه مَهوَه گفت: من فکر می کنم دختر هزار پا، پر از دست آورد های خیالیه خودشه وگرنه به جای استفاده از پاهای موریانه و عصبانیتش، از ذهنش برای کنترل ذهنمون استفاده می کرد. ماه زِرِشک حرف خواهرش را تایید کرد و گفت: من مطمعنم هر تغییری نیازمند حرکته و خوابیدن و خیال بافی کافی نیست. سپس خواهرها به مسیر خود ادامه دادند. ناگاه متوجه شدند ابتدای کوه، برف نشسته است. به راستی که در مرز باریکی از فصل زمستان و بهار بودند، پس نشستن برف سر کوه و چکه های آب سرد از دل کوه کاملا طبیعی بود.
سلام ممنون، اطلاعات کامل و ارزشمندی بود. تعدادی از موارد را نمیدانستم. برایم خیلی جالب بود....
در مطلب: رَبعِ رشیدی، نخستین شهر دانشگاهی ایران
روحشان شاد یادشان گرامی اجرشان با خداباوران همیشه ماندگار...
در مطلب: تصویری از بازرگانان اوزی در دبی در سال ۱۳۲۹ شمسی (۱۹۵۰ میلادی)
درود و عرض ادب جناب فروغی عزیز مثل همیشه بی عیب و نقص،، پاینده باشین و سرافراز...
در مطلب: قدردانی هیئت امنای برکه های اوز از مردم، به خاطر مشارکت فعال در امر پاکسازی ممر مجموعه ۲۰ برکه
عالی دست شما درد نکند...
در مطلب: دنیا به کجا می رود؟
با تشکر بنده ۱۵ اثر چاپ شده دارم...
در مطلب: تاریخ تأسیس اولین مدرسه نوین در اوز و در سایر شهرهای جنوب
درسفر اینده ریش جمهور وهییت دولت به استان فارس باید برای حضور ایشان در اوز فرمانداری. ومسولین ارشد شهرستان. واستانداری. بر نامه ریزی کنند تا اینشالله باعث خیر. در اوز بشو...
قول ریاست جمهور برای سفر به اوز در مطلب: رئیس جمهور: ان شاالله به همراه وزیر فرهنگ، به اوز خواهیم آمد
شهرستان اوز جز. اندک شهرهایی استکه. اداره مهم وکلیدی. ( اداره کار ورفاه اجتماعی) دران مستقر. نیست ومردم مجبورند به. لار مراجعه کنند. این اداره مهم مادر مجموعه ای از سایر....
فرمانداری وفعالان اجتماعی اوز توجه کنند در مطلب: گزارش تصویری از پرستاران فداکار بیمارستان امیدوار اوز
سلام یکی از برادران افغانستانی می گفت ما مستاجر آقای محمودی جنب منزشان بودیم ایشان خودشان ما را به مدرسه می رساند و برای ما لوازم تحریر تهیه می کرد یکی از دوستانم تعریف م...
در مطلب: تجلیل از محمد محمودی توسط بنیاد نیکوکاران امیدآفرین
با سپاس فراوان برای موافقت ایشان! نمی دانستم برای چنین نشست هایی هم نیاز به مجوز هست......
سعیدسیفایی در مطلب: با موافقت فرماندار شیراز، نشست های دوره ای اوزی های ساکن شیراز، بار دیگر برگزار می شود.
با عرض سلام وتشکر از همشهریان عزیزی که زحمت کشیدن وقت گذاشتن برای پیشرفت شهر اوز وابادانی آن ممنون وسپاسگزاریم امیدوارم که همیشه در امر خیر موفق وسربلند باشیدخداوند یارو...
در مطلب: با موافقت فرماندار شیراز، نشست های دوره ای اوزی های ساکن شیراز، بار دیگر برگزار می شود.
بسیار زیبا و نیک بود دختر عمو امیدوارم هر چه ززودتر و بیشتر به عرصه های پیشرفته و باور نکردنی راه پیدا کنی
بسیار عالی و پر از معنا ومفهوم