عنایت الله نامور *
یکصد و بیست سال از انداختن این عکس گذشته است. عکسی از محمد ابراهیم شافعی که در بمبئی گرفته است. وی آن زمان به احتمال زیاد پانزده ساله بوده است. محمد ابراهیم پسر ملا احمد ملا حسین و از طایفه ملا حسینی اوز است. پدرش در بندرلنگه و بمبئی در کارت تجارت بوده است .
معمولا تاجر های اوزی که در بندرلنگه و بندرعباس و کرمان و هند تجارت می کردند؛ هنگامی که پسران آنها به سن چهارده و پانزده می رسیدند، آنها را همراه خود به محل کارشان می بردند تا دست به کار شده و تجارت را فرا گیرند و شغل پدری را ادامه دهند.
این عکس احتمالا در اولین سفر محمد ابراهیم ملا احمد گرفته شده است. چیزی که در این عکس جلب نظر می کند ساعت جیبی و عصایی است که در دست دارد. این عصا نشانه مشکل جسمانی نیست، بلکه آن زمان مُد بوده است. در بیشتر عکس های آن زمان که در اروپا و آمریکا گرفته شده دیده می شود که جوانان عصا در دست دارند. فیلم های چارلی چاپلین بهترین گواه این موضوع است. ساعت جیبی با زنجیر هم نشانه ای از مدرن بودن است و آن زمان کمتر کسی در این سن ساعت داشته است. دگله بلند و مرتب با دکمه ها و جا دکمه هایی تزئینی هم جالب توجه است. کفش ورنی براق و شلوار سفید همه با هم ترکیب زیبایی درست کرده است.
محمدابراهیم کلاهی هم بر سر دارد، که خاص جوانان آن زمان بوده، و در واقع از دوره حکومت عثمانی گرفته شده است. این کلاه را « طربوش » می نامیدند که از کلمه « سرپوش » فارسی گرفته شده است. نوجوانان و جوانان اوزی که از خانواده های با مکنت بودند این کلاه را بر سر می گذاشتند. ولی بعدا که ازدواج می کرندند و یا مسن تر می شدند به جای کلاه عمامه رنگی می بستند. این نوجوان در عکس متواضعانه ایستاده است و سبیل نو خطش و چشمان پر امیدش به عکس، زیبایی دو چندان داده است.
محمد ابراهیم شافعی بعدا در اوز اولین رئیس پست شد و مدتها در این سمت باقی بود. او با کلثوم محمد علی ملا حسین ازدواج کرد و فرزندانش عبارتند از:
عبئالله شافعی، احمد شافعی، محمود شافعی ( میرزا )، محمد علی شافعی ( فوت در کودکی )، حفصه شافعی که همسر یوسف فرزین شد، صفیه شافعی که همسر رئیس عبدالرحیم کمالی شد، رابعه شافعی که در کودکی از دنیا رفت.
یاد و نامشان گرامی باد
* پژوهشگر، نویسنده و شاعر اوزی ساکن دبی
*با احترام و تشکر*
نوشته و مقالهی جناب آقای نامور *دربارهی جد اینجانب* را با دقت مطالعه نمودم. بر خود لازم میدانم مراتب قدردانی و تشکر صمیمانهام را از زحمات بیشائبه و کوششهای ارزشمند ایشان در پرداختن به این موضوع مهم ابراز نمایم. بیتردید تلاش برای ثبت و بازنمایی روایتهای تاریخی، بهویژه در حوزهی تاریخ شفاهی و خانوادگی، امری درخور ستایش است.
با این حال، به عنوان کسی که به موضوع مورد بحث از نزدیک آشناست، ذکر چند نکته را در جهت تکمیل و اصلاح اطلاعاتِ ارائهشده، نه تنها برای جناب نامور بلکه برای هر پژوهشگری که در آینده قصد نگارش وقایعنگاری دارد، خالی از لطف نمیدانم.
وقایعنگاری، یا همان تاریخنگاری، عبارت است از ثبت دقیق، مستند، منظم و بیطرفانهی رویدادهای گذشته. نویسندهی یک متن تاریخی – خواه مقاله باشد، خواه کتاب، گزارش یا حتی خاطرات شخصی – ملزم به رعایت اصول و مراحل مشخصیست، از جمله:
۱. انتخاب موضوع و بازهی تاریخی مشخص
۲. گردآوری اطلاعات و منابع معتبر: شامل منابع اولیه نظیر اسناد، نامهها، گزارشها و نیز منابع ثانویه مانند کتابهای تاریخی، مقالات پژوهشی و روایتهای شفاهی که البته نیازمند سنجش، تطبیق و اصلاح است.
۳. رعایت دقت و امانت در نگارش: بهویژه در نقل نامها، مکانها و وقایع.
در مورد مقالهی اخیر، مواردی چند جهت اصلاح و دقت بیشتر به شرح زیر یادآور میگردد:
۱. مرحوم محمدابراهیم، فرزند حاج احمد ملاحسین است، نه ملا احمد.
۲. حاج احمد ملاحسین تجارتخانههایی در بمبئی و کرمان داشتهاند، نه در بندر لنگه.
۳. واژهی طرپوش به نوعی کلاه اشاره دارد که مسلمانان هند بر سر میگذاشتهاند؛ این کلاه با «فینه»ی رایج در میان عثمانیها اندکی تفاوت دارد.
۴. محمدعلی شافعی در جوانی درگذشت، نه در کودکی.
۵. نام خانوادگی صفیهخانم کمالی بود؛ چراکه پیش از اجرای قانون نامخانوادگی ازدواج کرده و در زمان اجرای قانون، نام خانوادگی همسر را اخذ کرده بودند.
امید است این توضیحات، در مسیر پژوهشهای آتی، مفید و سودمند واقع گردد.
با احترام و آرزوی توفیق
علی شافعی
مردادماه ۱۴۰۴