طرز تهیه دوشاب در اوز به روش سنتی آرشیو موزه مردم شناسی اوز بازیگر : محمد اکبری موضوع : طرز تهیه دوشاب در اوز به روش سنتی فیلمبردار : محمد رضا رحیمی مدت : ۵ دقیقه و ۱۵ ثانیه تاریخ : ۱۳۹۲ شمسی مکان…
محمد رفیع راوند: معرفی و فروش کتب نویسندگان بومی در فروشگاه کتاب موزه مردم شناسی اوز با آغاز سال تحصیلی جدید ، فروشگاه کتاب در موزه مردم شناسی اوز آماده ارائه خدمت به علاقمندان به کتاب است . در این فروشگاه ، کتب…
صدور مجوز ” پایگاه خبری موزه اوز ” از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شریف بازرگانی:مجوز رسمی پایگاه خبری موزه اوز از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران صادر گردید . بیش از یک سال قبل ، با ثبت نام و تحویل مدارک به…
شیخ محمد صالح انصاری خطیب نماز جمعه اوز : ظلم و ستم نتیجه جهل و نادانی است آنچه خداوند از ما خواسته این است که نه ظلم کنیم و نه ظلم را بپذیریم شیخ محمد صالح انصاری خطیب این هفته(٢ مهر ١۴٠٠) نماز جمعه شهر…
عکسی از خاندان فرزین در دهه ١٣٣٠ هجری شمسی آرشیو موزه مردم شناسی اوز صاحب تصویر : خانواده امین فرزین موضوع : عکس یادگاری عکاس : اسامی : ایستاده از راست ( کوروش فرزین متولد ١٣١٧ دکترای فیزیک اتمی ساکن آلمان ، امین فرزین…
( کوشیار ضیایی) سپاس و تقدیر از نگارخانه داران فعال فارس دوستان عزیزم درود ورود نیروهای جدید مرا به وجد آورد تا متنی بنویسم در خوشامد دوستان نو و فضایی متصور شوم پر امید برای مسیری پیش رو. اما جا دارد از نگارخانه ها و…
محمد ملایی، نیکوکاری برخاسته از میان مردم اوز شریف بازرگانی:بیستم تیرماه ۱۳۴۹ در خانواده ای فقیر به دنیا آمد.پدرش پاکبان شهرداری بود و برای جبران هزینه های زندگی مجبور بود به غیر از کار شهرداری کارهایی مانند خشت زنی،چاه زنی و کارگری انجام…
برگزاری شب سید محمد محیط طباطبایی با همکاری موزه ملی ایران ششصد و پانزدهمین شب بخارا به یادبود استاد سید محمد محیط طباطبایی اختصاص داده شده است. این برنامه با همکاری موزه ملی ایران، موزه ارتباطات، کمیته ملی موزههای ایران، شرکت ملی پست و…
فراخوان بینالمللی مسابقه هنری “کبوتر مسابقه ای” ٢٠٢١ به منظور مشارکت بیشتر افراد در ورزش کبوتر و محبوبیت بیشتر آن، فدراسیون جهانی FCI طی اطلاعیه ای اعلام نموده یک سری مسابقات نقاشی و عکاسی پیرامون کبوتر ٢٠٢١ را برای کودکان و جوانان کشورهای عضو…
اولین دیدار نوه ها ، خاطره ای از ایام کرونا در دبی خیال دیدن شان دلپذیر بود. حتی اگرحرفی نداشتند شماره تلفنم را که می گرفتند و…… فقط میخندیدند. زیر پوستم پرنده ای برای رهایی بال بال میزد. وقتی می خندیدند….. بهترین اتفاق برای…