شنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
 |  30/ ژانویه/ 2024 - 1:43
  |   نظرات: بدون نظر
693 views

مکه، اولین بار که دیدید، چه احساسی داشتید؟

 

 

 

 

 

شبنم قاسمی فرد

سوال مشترکی که وقتی از خانه خدا برمی گردی، همه ازتو‌ می پرسند. احساسی که توصیفش را جز برای خودت نمی توانی بیان کنی. جایی که روح و جسمت در آرامش است، انگار فقط همان نقطه از زمین که هستی برایت، از تمام دنیا کافیست. روبروی خانه خدا نشسته ای و قلبت به همان نقطه از زمین متصل شده و آرامش حقیقی را درمی یابی.

از روزی که تصمیم به زیارت خانه خدا می گیری وسایلِ مورد نیازت را آماده می کنی. لباسِ بلند برای آقایان، برای خانم ها عباهای جلو بسته با مقنعه های مخصوص و بلند. کفش راحت و جوراب های مناسب برای راه رفتن های طولانی. کوله پشتی برای وسایل کوچک مثل قرآن، سجاده، تسبیح، پول و غیره.

در هواپیما، در نقطه ای که باید احرام بسته شود، اعلام می شود که به نقطه میقات رسیده اید و مسافرانِ حرم، لبیک گویان با نیت عمره، مسیر را ادامه می دهند. به سرزمین مکه وارد می شوی و پس از گذاشتن وسایل در هتل ، همچنان لبیک گویان به سمت مسجد الحرام می روی. تپش قلبت بالا می رود، قدم هایت را سریع تر برمی داری تا زودتر به حرم برسی.

لحظه ای که در آنجا پا می گذاری، وارد دنیای دیگری می شوی. زمین و آسمانش نورانی است، هیچ چیز دیگری را نمی بینی مگر خانه خدا، دوست داری لحظات بایستند و تو وقت بیشتری را در آنجا بگذرانی، همه در حالِ عبادت هستند. به صحن می روی و طوافت را شروع می کنی. هفت دور باید دور خانه خدا طواف کنی، قدم زنان، زبان و قلبت دعاگویان، و دستانت گاهی به سمت آسمان، هفت دور را به پایان می رسانی، و بعد از آن، دو رکعت نماز می خوانی. به سمت آب زمزم که درهمه سمت گذاشته می روی و می نوشی و بعد به سمت صفا و مروه برای سعی می روی. دعاهای مختص هر قسمت از این مناسک را می خوانی و باز هم هفت بار صفا و مروه را قدم زنان انجام می دهی. در آخر، مقدار کمی، به اندازه یک بند انگشت، موهایت را می چینی و اینگونه عمره ات را به پایان می رسانی.

اما تو حسِ قشنگی را درونت احساس می کنی. سبک شده ای، خیالت راحت شده و امید به درگاه پروردگارت داری و می دانی دست خالی رهایت نمی کند، قلبت آرام گرفته و‌ احساس نزدیکی بیشتری به پروردگارت می کنی. تکه ای از قلبت برای همیشه آنجا به جا می ماند و بعد از این دیدار، تسلیم پرودگارت می شوی.

از خداوند تجربه این حس زیبا و غریب را برای همه خواستارم.

 

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

آخرین نظرات
  • خیلی هم خوب که تشریف آوردند و این موزه مردمی را دیدند ، آیا خودشان کمکی به پیشرفت این موزه کردند و یا اینکه فقط آمدند دیدند و رفتن؟...
    رکنی در مطلب: بازدید ثریا ترکان بازرس استانداری، از موزه مردم شناسی شهرستان اوز
  • الهی هر چه زودتر دست ظالم از سر مظلوم کوتاه شود...
    یک موزه ای در مطلب: سندی تاریخی در موزه اوز و اعلام حمایت مردم اوز از فلسطین در سال ۱۹۴۸
  • غرورآفرین است...
    از اوز در مطلب: سندی تاریخی در موزه اوز و اعلام حمایت مردم اوز از فلسطین در سال ۱۹۴۸
  • جالب بود...
    میم در مطلب: اهمیت حفظ غذاهای بومیِ جنوب فارس و هرمزگان، از منظر مردم‌شناسی
  • ممنونم از پردازش به این موضوع مهم...
    عرفان در مطلب: اهمیت حفظ غذاهای بومیِ جنوب فارس و هرمزگان، از منظر مردم‌شناسی
  • اخی باخوادن این نوشته زیبا یاد خدابیامرز مادرم افتادم همیشهنان تنوری تفتون وکلوچه میپخت وفذای محلی می خورد ماهم باید این فرهنگ خودمان را نگهداریم وانرا توسعه بدهیم درود ب...
    در مطلب: اهمیت حفظ غذاهای بومیِ جنوب فارس و هرمزگان، از منظر مردم‌شناسی
  • مطلب بسیار جالب و ارزنده ای است به راستی که غذا های سنتی ومحلی. پیوند دهند نسلها. و مردمان. یک خطه. میشوند...
    اوزی. از شیراز در مطلب: اهمیت حفظ غذاهای بومیِ جنوب فارس و هرمزگان، از منظر مردم‌شناسی
  • کاش این کتاب ارزشمند دوباره چاپ بشه من الان جند سال هست دنبال نسخه ی کتاب هستم، ولی متاسفانه اصلا گیر نمیاد...
    در مطلب: کتاب تاریخ دلگشای اوز ، هدیه خاندان کرامتی به مردم اوز
  • با تشکر که یاد گذشته را در دلمان زنده کردید ولی بهتر بود کاملتر توضیح میدادین که به ازای هر بچه ی فوت شده فکر کنم دو تا کوزکی میدادن . در هر حال خوبه که سنتهای قدیم رو نس...
    در مطلب: کوزَکای بَراتی، کوزه ای با خاطراتی به شیرینی سال‌های کودکی
  • پاسخ به اوزی ساکن شیراز: “ اکثریت مطلق گویشوران این زبان، آن را زبان اچمی می‌نامند. “ بر پایه ای چه مدرکی ؟ در مورد زبان و یا گویش اوزی و زبان بیشتر مردم جنوب استان پارس...
    احمد ز اوزی در مطلب: با نویسندگان اوز (۲) – عبدالله خضری